مادر؛ آیا در خانه نشستن رواست | وصیتنامه شهید «رضا بهلولی»
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید رضا بهلولی یکم خرداد 1343 در روستای کاظم آباد از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد. پدرش عباس، کشاورز بود و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال 1361 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم دی 1365 با سمت فرمانده دسته در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سینه و عوارض ناشی از مصدومیت شیمیایی به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
متن وصیت نامه:
به نام خدا که قلبها با نام و یاد او آرام میگیرد و با درود حق بر محمد(ص) و آل محمد(ص) و نایب بر حقش صاحبالزمان(عج) و با درود بر روان پاک شهیدان اسلام از صدر اسلام تا کنون
پیامی به پدر و مادر
خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض میکنم و امیدوارم همیشه زیر پرچم اسلام باشید و همیشه از خداوند طلب آمرزش کنید، سعی کنید یک زندگی ساده و بیآلایش داشته باشید فرزندان خود را از کودکی با اسلام و قرآن آشنا کنید فقط به راه خدا بروید، خداوند در این دنیا ما را مورد آزمایش قرار میدهد نکند از این آزمایش سرافکنده بیرون بیاییم، نماز را به پا دارید، دروغ و غیبت را از خود دور سازید، فرمایشات رهبرمان را ملاک عمل خویش قرار دهید، مواظب باشید مال دنیا گولتان نزند، شهدا را فراموش نکنید، در مسائل سیاسی مملکت شرکت کنید، مساجد را خالی نکنید که دشمنان اسلام از مساجد میترسند، رابطه خود را با روحانیت متعهد نزدیکتر کنید. اینها بودند که ما را آزاد کردند، این بزرگترین افتخار برای من است که در چنین زمانی زندگی میکنم و افتخار بزرگتر این که در چنین موقعیتی حساس تحت رهبری، چنین امامی به جهاد با کفار مشغول هستم و چه زیبا و دوست داشتنی است
خالصانه در راه حق گام نهادن و به آرزوی دیرینه رسیدن و به درجه رفیع انسانیت یعنی شهادت رسیدن، پدر و مادر عزیزم من همیشه به شما عرض میکردم که من امانتی هستم از طرف خداوند نزد شما و روزی باید به نزد او برگردم و امروز همان روز است و از شما میخواهم که امام امت را هیچ وقت تنها نگذارید و تا آخرین قطره خون خود از امام و روحانیت مبارز و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج دفاع کنید.
خانواده عزیزم افتخار کنید که من در راه خداوند شهید شدم، برادرانم نگذارید اسلحهام روی زمین بماند
خدایا تو فرمان جهادم دادی و تکلیفم نمودی که در مقابل دشمنان بایستم
خدایا تو خود یاریم کن که بکشم و یا کشته شوم، چون شمع شدن و در ظلمت، دریدن پرده جهل را انتخاب نمودم تا بسوزم و دیگران را روشنی بخشم. اینک هابیلیان برخواستهاند تا جرثومه فساد قابیلیان را از صحنه گیتی بر کنند و انتقام خود را از قابیلیان بازستانند و حکومت عدل الهی و علی(ع) را در جهان بر پا گردانند و جاویدش نمایند، بار دیگر دست کفر و شرک و نفاق از آستین در آمد و سد راه شد، عوامل مزدور امیریالسم سعی در نابودی ما دارند ولی من به تمام آنها میگویم: اگر انقلاب ما پیروز نمیشد مگر با ریختن خون ما پس ای شمشیرها مرا در یابید.
ای مادری که در بسترم بیداریها کشیدی به تو میگویم آیا یک نفر مسلمان میتواند در خانه بنشیند و مملکت و ناموس و همه اینها را بگیرند و بنشیند و بخورد و بخوابد، آیا زندگی فقط خوردن و خوابیدن است نه مادرم اینها نیست ما مرگ سرخ را بهتر از زندگی ننگین میدانیم و من برای امام و اسلام و ملتم به جبهه رفتم و شهید شدم و این را بدان که من با پای خودم به نبرد رفتم و هیچ کس به من نگفت برو، این خودم بودم که برای شهادت یا پیروزی و یا هر دو که پیروزیست رفتم.
پیامی به خواهرم
به خواهرانم بگویید که درس تقوا و حجاب را از فاطمه(س) بیاموزند، سلام مرا به مردم برسانید و به مردم بگویید که مرا حلال کنند من هم از خداوند سعادت شما و بقای روز افزون جمهوری اسلامی و بقاء و طول عمر امام عظیم الشان را و پایداری امت قهرمان را خواهانم. تاریخ اسلام دوباره تکرار گردیده و به روی صحنه نمایش در آمده است که دست جنایتکاران را از ریشه قطع نماید، جنگیدن با مخالفین اسلام واجب است و سهلانگاری در آن مهیبآور است. انسان بیپایه و سست نباید انتظار داشته باشد که شهامت به طور نامرئی در درون وی به حرکت در آید، ما نباید منتظر باشیم تا مرگ ما را در آغوش بگیرد، مگر انسان بیش از یک مرتبه میمیرد.
پیامی به فرزندانم
فرزندانم یعنی ابوذر و سمیه مبادا بخورید لقمهای از مال حرام و دوری کنید از دروغگویان و از گناه حتی کوچک تا آن که مرتکب گناه بزرگتر بشوید. آرزو دارم که فرزند خلف و دلبند پیامبر(ص) و فرزند فاطمه(س) بانوی بزرگ اسلام که جهان در انتظار اوست یعنی حضرت ولیعصر(عج) که ریشهکن کننده کفر و ظلم در جهان است بیاید و پشت سر ایشان نماز بخوانیم و با کمک خدای بزرگ و یاری ایشان به یاری مستضعفان جهان بشتابیم.
خدایا مرا جزء مردگان در راه جاهلیت نمیران و دل مرا بعد از آن که هدایت نمودی، به دنیا گرفتار مساز. من نیامدهام فقط بجنگم من آمدهام در دانشگاهی درس بخوانم که رهبر 13 سالهای نارنجک را به کمر خود بسته و خود را به زیر تانک میاندازد. این یک درس جوانمردیست، ما برای این به جبهه آمدهایم که خود را بسازیم و از هر چه زشتی است دوری کنیم.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی